جای خوشحالی نیست که اولین نوشته ام مصادف شده با خاموشی استاد عزیزم-پدر زیست شناسی نوین ایران، دکتر محمود بهزاد.
اول مهر شد و شروع سال تحصیلی جدید. دانشگاه ها دارن باز می شن و ما باید خودمون رو واسه درس خوندن آماده کنیم.اما این روزها بیشتر جای خالی استاد رو حس می کنم.پارسال همین موقع،لحظه شماری می کردیم که تو کلاسش بنشینیم.
این یه سالی که شاگردش بودم،خیلی زود تموم شد ولی اگه بگم به اندازه ی یک زندگی ازش درس گرفتم،اغراق نکردم.
اولین روزی که باهاش کلاس داشتم،وقتی شنیدم۹۳ سالشه،با خودم گفتم حتما از اون پیرمردای بداخلاقیه که حوصله ی آدمای دوروبرش رو نداره،ولی وقتی از در کلاس وارد شد،همه ی اون تصورات غلطی که داشتم از بین رفت.
آدمی بود شاد،سرزنده،پراز امید وتشنه ی آموختن همه ی دانسته هاش به ما،یا به قول خودش
دادن " درس زندگی " به ما که آخرین شاگرداش بودیم - بچه های کلاس روانشناسی فیزیولوژیک دانشگاه گیلان.
" همیشه استاد" لقبی بود که شاگرداش به او داده بودن،همون شاگردایی که الآن خودشون پدر یا مادر شدن- حتی پدربزرگ و مادر بزرگ!
همیشه استاد تا آخرین نفسهاش در حالی که با بیماری سرطان دست به گریبان بود،پابه پای ما و حتی زودتر از خود ما در کلاس حاضر می شد و با روحیه ی بسیار بالایی که داشت،اجازه نداد کسی قبل از مرگش از بیماریش اطلاع داشته باشد.
یه لحظه با خودمون فکر کنیم،
تا چه اندازه چنین انسانهایی رو می شناسیم و تا چه اندازه سعی در شناساندن آنها به دیگران
کرده ایم؟ یاد حرف یکی از شاگردای استاد می افتم: بی وفایی و بی مهری به نخبگان و برگزیدگان در دیار ما رسم دیرپایی است...
با تمام وجود براش آرزوی آرامش می کنم. همیشه استاد! خسته نباشی.
دکتر محمود بهزاد ،پدر زیست شناسی نوین ایران، ۸ شهریور۸۶ در۹۴ سالگی درگذشت. او نخستین رییس سازمان تالیف کتاب های درسی ایران بود.همه ی ما کتاب های علوم سال سوم و چهارم دبستان ،را که از آثار اوست، به یاد داریم.
+ نوشته شده در یکشنبه 1 مهر1386ساعت 0:44 قبل از ظهر توسط شیدا