آگهي فقدان دانشمند بزرگ معاصر، استاد دكتر محمود بهزاد را در شهر رشت -زادگاه وي- در صفحه ترحيم روزنامه اطلاعات يكشنبه يازدهم شهريور روِيت كردم، در حالي كه در مطبوعات، ظاهراً خبر درگذشت اين دانشي مرد برجسته معاصر درج نگرديده بود. بدون ترديد و صدالبته، دكتر بهزاد در عِداد برجستهترين رجال علمي معاصر است. متاسفانه در فرهنگ بعضاً بيمارگونه ما، اين عادت شده است كه معيارهاي سنجش در راستاي مهم دانستنِ افراد، بستگي تام و تمامي دارد به ميزان شهرت افراد و اگر ميبينيم بعضي از چهرههاي حقيقتاً ماندگار مورد توجه قرار نگرفتهاند جاي تعجب نيست، هر چند بسي جاي تاسف است؛ دكتر بهزاد از چهرههاي درخشانِ علمي ماندگار است. درك محضر اين استاد بيبديل، توفيقي بود كه نصيب من هم شد. اطلاع دقيقي ندارم ظاهراً گروه روانشناسي دانشگاه تهران، از اين فرزانه دوران، به صورت حق التدريس، دعوت كرده بود. با اينكه روانشناسي، رشته تحصيلي من نبوده، اما با اشتياق فراوان، هر هفته در كلاسهاي درس ايشان حاضر ميشدم. تاثير نَفَس گرم اين استاد بزرگ چندان بود كه دانشجويان بسياري از ديگر رشتهها و ديگر دانشكدهها، در كلاس درس ايشان مشتاقانه حضور مييافتند. يادم هست عصر يك روز بهاري بعد از اتمام كلاس، استاد، من و يكي دو نفر از دوستان را كه علاقهمندتر تشخيص داده بود، به صرف چاي و شيريني در منزلش دعوت كرد. از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران تا منزل استاد در خيابان فلسطين شادمانه و آرام و پياده در معيت استاد رفتيم. نميدانم بين او و هويدا نخستوزير وقت، چه افتاده بود كه در راه سينهاي پرداخت و ناسزاهايي نثار او كرد. در منزل با چاي و قهوه و تنقلاتي كه بيشتر آنها را دانشمندان و همكاران و دوستانش از خارج هديه فرستاده بودند، از ما شخصاً پذيرايي كرد و مجسمه و تنديسها و عكسهاي ميمونها در صحن خانه فراوان به چشم ميخورد. استاد مجسمه كله ميموني را پيش آورد و دست در داخل پارچه ملصق كرد و با حركاتي كه براي ما جالب توجه بود، نمايشهايي داد. خاطرهاي ديگر به يادم آمد كه بيان آن خالي از لطف نيست؛ ايشان در حين تدريس پرجاذبه خويش، گهگاه به شاعران و به شعر فارسي هم، اشارهاي ميكرد و كمابيش طنزي در كلام او وجود داشت كه شيريني كار تدريس او را دوچندان ميكرد. يك روز در ميانه تنديس، به مناسبتي گفت: مولانا و سعدي و حافظ و اغلب شاعران ما، در اشعار خود به مباحث علمي، به ويژه به قوانين علم فيزيك توجه داشتهاند و در شعر خود بدانها اشاره كردهاند، مثلاً سعدي يكي از بديهيترين قوانين فيزيك يعني، جوشيدن آب بر روي آتش را بيان كرده است و آن گاه مطلع غزلي معروف از سعدي را خواند: <هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم/ نبود بر سر آتش ميسرم كه بجوشم.> همين امر موجب شد من بعدها، مقالهاي تحقيقي و ابتكاري نوشتم با عنوان <مروري بر فيزيك در شعر> و با اينكه آن مقاله را نيك پرداختهام، اما هنوز چاپ نشده است. استاد بهزاد متولد 1292 در شهر رشت بود و سالها بود كه سعديوار به موطن خويش بازگشته بود، مدتها بود كه دلم ميخواست پس از گذشت بيش از دو دهه به ديدار ايشان به رشت بروم و در ضمن ديداري هم از شاعر معاصر و معروف، نصرت رحماني نصيبم گردد، بله نصرت رحماني شاعر شعر مشهور <سقاخانه> كه آن را به جلال آل احمد تقديم كرده است: آخرين عابر اين كوچه منم / سايهام له شده زير پايم / ديدهام مات به تاريكي راه / پنجه بر پنجرهات ميسايم... دريغا كه اين هر دو ملاقات، ديگر هرگز حاصل نگشت و دست اجل چند سال پيش نصرت رحماني را و اكنون دكتر محمود بهزاد را، از ما گرفته است. اگرچه كم ارتباط، اما اجازه ميخواهم همين جا يادي هم از نصرت رحماني بكنيم و سخني بگوييم. ميرزا كوچكخان و نصرت رحماني و اكنون دكتر بهزاد هر سه در گورستان <سليمان داراب> رشت، در دل خاك سرد خفتهاند. نصرت در شعري نيمايي گفته است: <وقتي صداي حادثه خوابيد/ بر سنگِ گورِ من بنويسيد/ يك جنگجو/ كه نجنگيد/ اما شكست خورد.> بگذريم، پروفسور محمود بهزاد، بيانگر انديشه و نظريه <داروينيسم> در ايران است و همين امر از او چهرهاي منحصر به فرد و استثنايي، ارايه ميدهد. يادم هست در سالهاي دهه پنجاه، كتاب <داروينيسم> به چاپ هشتم رسيده بود كه ظاهراً انتشارات خوارزمي ناشر آن بود و من نخستين بار نام محمود بهزاد را بر روي جلد همين كتاب ديده بودم. آثار علمي او از تاليف و ترجمه بيش از نود كتاب است. همه جوامع علمي كشور، به نوعي مديونٍ وجود دكتر بهزاد هستند، از پزشكان و داروسازان و زيست شناسان و روانشناسان گرفته تا عالمان مباحث فكري در مبحث تكامل. او عضو افتخاري فرهنگستان علوم پزشكي جمهوري اسلامي ايران نيز بود و <عمر پربركت آن دانشمند گرامي مشحون فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي و ارايه خدمت به بيماران عزيز بوده است.> روحش شاد
| |
شنبه - ۱۷ شهريور ۱۳۸۶ | |
هفته نامه تابان |
۱۳۸۶ مهر ۷, شنبه
در رثاي دكتر محمود بهزاد، پدر زيست شناسي ايران
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر