۱۳۸۶ مهر ۹, دوشنبه

علوم و فنون

درگذشت دکتر محمود بهزاد

درگذشت دکتر محمود بهزاد را به همه ی علم دوستان تسلیت می گویم. در شماره ی پنجم مجله که در مرحله ی صفحه آرایی است، مقاله ای به قلم دوست عزیزم آقای کرام الدینی نوشته شده است. این مقاله قبل از خبر فوت آقای دکتر بهزاد (که دیشب پخش شد) نوشته شده بود. بخوانید:


۹۴ كتاب در ۹۴ سال

در باره‌ي پدر زيست‌شناسي نوين ايران

نوشتن در باره‌ي كسي كه خود اهل نوشتن و قلم است، آسان نيست. بين خودمان باشد؛ تا حالا بارها شروع كرده‌ام كه در باره‌ي «دكتر محمود بهزاد» بنويسم، ولي هر بار تيرم به سنگ خورده و پس از نوشتن يك يا دو بند، از كار دست كشيده‌ام. اما اين بار قصد كرده‌ام اين نوشته را ادامه دهم و به پايان برسانم. پس نخست چند نكته از زندگي ايشان براي آنان كه او را كم‌تر مي‌شناسند، مي‌نويسم.

«دكتر محمود بهزاد» در سال ۱۲۹۲ در رشت ديده به جهان گشود. دوره‌هاي ابتدايی و متوسطه را در زادگاه گذراند. به دانشسرای عالی راه يافت و در سال۱۳۱۴ در رشته‌ي «علوم طبيعی و تربيتی» فارغ التحصيل شد. پس از پايان سربازي رهسپار کرمانشاه شد و ۵ سال در آن جا تدريس كرد. سپس به رشت بازگشت و در سال 1322 کتاب «داروين چه مي‌گويد؟» را تأليف و يك سال بعد، ترجمه‌ي كتاب «راز وراثت» اثر ژان روستان را منتشر کرد. در سال ۱۳۲۴ هنگامي كه در دبيرستان البرز تهران تدريس مي‌كرد، در دانشکده‌ي داروسازی دانشگاه تهران ثبت نام کرد و در سال ۱۳۲۸ با درجه دكترا فارغ التحصيل شد. در همان سال ويراستار مؤسسه‌ي انتشارات فرانكلين شد و هم‌زمان به تدريس علوم طبيعى به زبان فرانسه در مدرسه‌ي «فرانكوپرسان» (رازى) تهران مشغول بود. او در ميان سال‌هاي 1324 تا 1330 چند كتاب درسي منتشر كرد. در سال ۱۳۴۱ مأمور تأسيس «سازمان كتاب‌هاى درسى ايران» شد. در سال ۱۳۴۸ موفق به اخذ درجه‌ي «استادي» از شوراى استادان دانشگاه تهران شد. پس از انقلاب به زادگاه خود «رشت» باز گشت و بيش‌تر فعاليت خود را به حوزه‌ي علوم دارويى متمركز كرد. در سال 1379 فرهنگستان علوم پزشكى لقب «پدر زيست شناسى نوين ايران» را به او داد و مجسمه‌ي او در شهر رشت نصب شد. او هنوز به نوشتن ادامه مي‌دهد.

بنابراين، دكتر محمود بهزاد مردي است ۹۴ ساله، علوم طبيعي و زيست‌شناسي درس مي‌داده، مؤلف و مترجم كتاب‌هاي علمي و درسي بوده و داروساز است. هم‌چنان با اميد و علاقه كار مي‌كند و شكر خدا را نيز. مي‌توان به كارهاي او از ديدگاه‌هاي مختلف نگاه كرد. او معلمي موفق بوده است. كار معلمي او ويژگي‌هايي دارد كه پرداختن به تجربه‌هاي او براي معلمان مفيد است. در داروسازي نيز فعاليت داشته و دارد و مي‌توان در اين باره نيز نوشت. اما آن چه در اين جا قصد نوشتنش را كرده‌ام، در باره‌يِ كارهاي قلمي، يعني كارهاي تأليفي و ترجمه‌اي اوست.

فهرستي كه در دست است، نشان مي‌دهد كه او علاوه بر حدود ۳۲ عنوان كتاب تأليفي، ۶۲ عنوان كتاب هم ترجمه كرده است: ۳۶ عنوان به تنهايي و ۲۶ عنوان ديگر را با كمك ديگران ترجمه كرده است. به عبارت ديگر او تا حالا ۹۴ كتاب، به عدد سال‌هاي عمر خود، همه در زمينه‌ي علم، براي ما منتشر كرده است. ترجمه و تأليف ۹۴ كتاب در جامعه‌اي كه توليد كتاب در آن كم‌سود ترين كارها و مشاغل است و كتابي منتشر نمي‌شود مگر با گذشت و اميد و علاقه‌ي مترجم يا نويسنده‌ي آن، به تنهايي، حتي بدون در نظر گرفتن خدمات ديگر او، كار بزرگي است. تازه، او از جمله‌ي پيشتازان تأليف و ترجمه‌ي متون علمي در روزگار نوين بوده است. در روزگاري كه چاپ و انتشار كتاب با زحمت بسيار انجام مي‌شد، او چنين مي‌كرد. بشنويم از خود او كه از نخستين كارهاي خود خاطره‌هايي دارد: «وقتي كار چاپ [داروين چه مي‌گويد] تمام شد، به قسمت صحافي چاپ‌خانه رفتم، طرز دوختن و جلد كردن را ياد گرفتم و تمام كتاب‌ها را با دست خودم دوختم، صحافي كردم و دادم منتشر كردند. سال بعد كتاب De la mouche a l'homme نوشته‌ي Jean Rostant را با عنوان «راز وراثت» ترجمه كردم. در اين كتاب هفت هشت مورد بود كه

درست نمي‌فهميدم. براي آقاي دكتر عبدالله شيباني استاد بسيار عالي‌قدر دانشسرا بدون اين كه با ايشان آشنايي قبلي داشته باشم، نامه‌اي نوشتم و مشكلم را در ميان گذاشتم. ايشان علاوه بر اين كه ترجمه‌ي صحيح پاراگراف‌هاي نامفهوم را نوشتند و برايم فرستادند، ضمناً چند صفحه توضيح مطالب مربوط به سؤالاتم را با حوصله و محبت تمام برايم نوشتند، كه به راستي كاملاً آموزنده و مفيد بود. بزرگواري ايشان كه بدون هيچ‌گونه آشنايي با من اين همه صميمانه به من لطف كرده بودند و مرا روشن كرده بودند، چنان در من اثر گذاشت كه هيچ گاه از ياد نخواهم برد.

يكي از ويژگي‌هاي كار دكتر بهزاد ساده نويسي يا به گفته‌ي مشهور عامه‌فهم نويسي است. آنان كه اهل خواندن و يا نوشتن متون علمي هستند، خوب مي‌‌دانند كه به ويژه در كار ترجمه، عامه‌فهم نويسي بسيار دشوارتر از نوشتن براي متخصصان است. بياييد ببينيم خود استاد در اين مورد چه نظري دارد و منشأ اين كار خود را از چه مي‌داند:

« بزرگ‌ترين درس را براي ساده نويسي دوستي به من داد كه بسيار مديون او هستم. آقاي عبدالعلي طاعتي ناشر کتاب‌فروشي‌اي بود که من بعد از ظهرها پيشش مي‌رفتم. او هم نويسنده و هم شاعر بود. «داروين چه مي‌گويد؟» اولين کتابي بود که نوشتم. وقتي آماده‌ي چاپ شد به او دادم که نگاهي بيندازد. بعد از خواندن پاراگراف اول نگاهي به من انداخت و باز دوباره آن را خواند. بار ديگر به من نگاه کرد و گفت؛ «چه مي‌خواهي بگويي؟» شفاهي به او گفتم. گفت همين را بنويس. نوشتم. بعد گفت همين را لفظ قلم بنويس. نوشتم. گفت؛ «حالا آن‌ها را با هم مقايسه کن.» ديدم چه تفاوت وحشتناکي دارد. من آن‌جا مطلب ننوشته بودم، اظهار فضل کرده بودم. طاعتي گفت؛ «هر وقت مي‌خواهي چيزي بنويسي فکر کن که کسي جلوي تو نشسته است و داري با او حرف مي‌زني. چون انسان وقتي با ديگري حرف مي‌زند. خيلي راحت جمله‌ها را مي‌گويد». از آن روز به بعد من ساده نويسي را آموختم و به خيلي‌ها ياد دادم، به خاطر درس بزرگي که آن مرحوم به من داد.

دكتر محمود بهزاد پيش كسوت تأليف كتاب‌هاي درسي است. او بيش از هر كسي براي سامان دادن به كتاب‌هاي درسي علوم كوشيده‌ است. او نخست چند كتاب درسي نوشت و با خرج و زحمت خود منتشر كرد: «قبل از اين که اولين کتاب‌هاي درسي را به شکل دستي تنظيم کنم، در کلاس‌هاي درس معلمان به دانش آموزان جزوه مي‌گفتند. هيچ منبع مشخصي وجود نداشت که معلمان از روي آن مفاهيم را به بچه‌ها منتقل کنند و بچه‌ها با چه مشقتي مجبور بودند جزوه نويسي کنند! مطالب درسي را مي‌نوشتم. تصاوير را با دست مي‌کشيدم و لاي صفحات مي‌گذاشتم و تکثير مي‌کردم. يادم مي‌آيد رو به روي دبيرستان البرز انتشاراتي بود که با همکاري ناشر آن، اين کتابچه‌ها را به تمام ايران مي‌فرستاديم. اين کار زحمت زيادي داشت. من در خانه از بچه‌هايم براي تنظيم اوراق و تصاوير کمک مي‌گرفتم و در عوض به شان اجرت مي‌پرداختم تا مزه‌ي کارکردن را بچشند. در ابتدا تنها هدفم تغيير سيستم جزوه نويسي بود و اين که معلمان منبعي براي درس دادن داشته باشند.

او كار تأليف كتاب‌هاي درسي را به اندازه‌اي موفقيت‌آميز انجام داد كه تأسيس نخستين سازمان براي توليد كتاب‌هاي درسي را به او واگذار كردند: « سازمان کتاب‌هاي درسي در سال 41 تأسيس شد. آن موقع دو سال از بازنشستگي‌ام مي‌گذشت. دکتر پرويز خانلري وزير وقت آموزش و پرورش، از هيأت دولت حکمي برايم گرفت تا من سازماني تحت عنوان سازمان کتاب‌هاي درسي را تأسيس کنم. در آن سازمان تمام کتاب‌هاي درسي را که در کشور منتشر مي‌شد به متخصصان و معلمان آن رشته‌ها مي‌دادم و آن‌ها را هم از نظر علمي و هم از نظر غلط‌هاي املايي و رسم الخط بررسي مي‌کرديم».

دكتر بهزاد مترجم خوبي است. دقيق، با حوصله و حساب شده ترجمه مي‌كند. خواننده هنگام مطالعه‌ي ترجمه‌هاي او راحت است. جمله‌هايش واضح، رسا و بنابراين دلنشين اند.

بنابراين شك نداريم كه دكتر محمود بهزاد را بايد از پيش كسوتان و از پركارترين و كارآمدترين مترجمان متون علمي، به ويژه متون زيست‌شناختي دانست. اما يك سؤال به نظرم مي‌رسد: دكتر محمد بهزاد زيست‌شناس نيست، پس آيا شايسته‌ي عنوان لقب «پدر زيست‌‌شناسي نوين ايران» كه فرهنگستان علوم پزشكي به او داده، بوده است؟ پاسخي هم براي اين سؤال در ذهن دارم. پاسخ من مثبت است.

به باور من آن‌ چه دكتر بهزاد را متمايز و ويژه مي‌كند، كوشش‌هاي پيگيرانه‌ي او براي «ترويج علم زيست‌شناسي نوين» است. تأليف و ترجمه‌ي كتاب‌هاي علمي، به ويژه كتاب‌هايي با ديدگاه نوين براي افراد غير متخصص، او را شايسته‌ي لقب «پدر زيست‌شناسي نوين ايران» كرده است. ميان زيست‌شناس بودن و مروج زيست‌شناسي بودن تفاوت است. چه بسا زيست‌شناسان كه راه و رسم ترويج زيست‌شناسي را نمي‌دانند يا به كار نمي‌بندند. زيست‌شناس هستند، اما معلم خوبي نيستند، يا روش نوشتن نمي‌دانند.



علوم و فنون



یادداشت های شهریار غریب زاده



هیچ نظری موجود نیست: